"
next
مطالعه کتاب فضائل و سيره فردی امام محمد باقرعليه السلام
مشخصات کتاب


مورد علاقه:
0

دانلود کتاب


مشاهده صفحه کامل دانلود

فضائل و سيره فردي امام محمد باقر (عليه السلام)

مشخصات كتاب

عنوان : فضائل و سيره فردي امام محمد باقر (عليه السلام)

پديدآورندگان : امام محمد باقر عليه السلام(توصيف گر)

علي اكبر قريشي(پديدآور)

نوع : متن

جنس : مقاله

الكترونيكي

زبان : فارسي

صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان

توصيفگر : فضايل اخلاقي

فضايل

وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387

ويرايش : -

خلاصه :

مخاطب :

يادداشت : ,ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكياين نوشتار بخشي از كتاب «خاندان وحي» صص 454 - 520 مي باشد

شناسه : oai:tebyan.net/16332

تاريخ ايجاد ركورد : 1388/7/6

تاريخ تغيير ركورد : 1388/7/25

تاريخ ثبت : 1389/6/29

قيمت شيء ديجيتال : رايگان

كثيرالذكر

1- ابن قداح از امام صادق (ع) نقل مي كند كه فرمود: پدرم (امام باقر) كثيرالذكر بود، خدا را بسيار ياد مي كرد، من در خدمت او راه مي رفتم مي ديدم كه خدا را ذكر مي كند. با او به طعام خوردن مي نشستم، مي ديدم كه زبانش به ذكر خدا گوياست. با مردم سخن مي گفت و اين كار او را از ذكر خدا مشغول نمي كرد. من مرتب مي ديدم كه زبانش به سقف دهانش چسبيده و مي گويد: «لا اله الا الله» او در خانه، ما را جمع مي كرد و مي فرمود تا طلوع خورشيد خدا را ذكر كنيم، هر كه قرائت قرآن مي توانست امر به قرائت قرآن مي كرد و هر كه نمي توانست امر به ذكر خدا مي فرمود. [1] .

بخاطر باطل، دست از حق نكشيد

2- زرارة بن اعين گويد: ابوجعفر امام باقر (ع) در تشييع جنازه اي از قريش حاضر شدند، من نيز در خدمتش بودم، عطاء بن ابي رباح از جمله حاضران بود، زني در پشت جنازه ضجه مي كشيد و ناله مي كرد، عطاء به آن زن گفت: ساكت شو و صدايت بلند نشود وگرنه من بر مي گردم، زن ساكت نشده، عطا برگشت. من به امام باقر (ع) گفتم: عطاء برگشت. فرمود: چرا؟ گفتم: زن ساكت نشد او نيز برگشت. حضرت فرمود: به تشييع جنازه ادامه بده، ما اگر باطلي را با حق ديديم و به خاطر باطل، دست از حق بركشيديم حق مسلمان را ادا نكرده ايم. چون نماز ميت خوانده شد، وليّ ميت به امام عرض كرد: برگرديد خدا شما را رحمت كند، كه آمدن، شما را ناراحت مي كند، امام برگشت، من به او گفتم: صاحب جنازه اجازه دادند برگرديد، من هم با شما كار

1 تا 15